چند خط خاطره

این وبلاگ هیچ توضیحی ندارد

چند خط خاطره

این وبلاگ هیچ توضیحی ندارد

الهی به امید تو...

سلام:

این روزا بد جوری درگیر مراسم عقد هستم اینقدر که حتی وقت نکردم برم نمایشگاه کتاب...

هر سال سر نمایشگاه یه عالمه جنجال میکردم و حداقل 5 بار میرفتم یادش به خیر پارسال 170 هزار تومان کتاب خریدم اینقدر بود که هنوز بعضی هاشو کامل نخوندم.امسال خودم و تنبیه کردم که تا اونا رو نخوندم کتاب نخرم.

اما در عوض کلی کار مفید کردیم. چهار شنبه رفتیم حلقه خریدیم . حلقه هامون سته....

واسه موسیقی هم دی جی گرفتیم با یه خواننده که صداش مثل ابی میمونه البته قول داده شاد شاد بخونه و قول گرفته که همه برقصن. منم گفتم اگه تونستی داماد رو یه دقیقه بشونی که نرقصه جایزه داری.

امروز هم بالاخره طلسم شکسته شد و حامد کت شلوار خرید...یه کت شلوار مشکی خوشگل...وای وای وای اینقدر بهش میاد. اینقدر ناز میشه...هر بار که می رفت تو پرو و در می یومد یه عالمه قربون صدقه اش می رفتم و گازش می گرفتم(این مدل محبت جدیده).

فردا شب بله برونه یعنی قراره بزرگتر ها بیان و مهریه بنویسن و امضا کنن. دعا کنید به خیر و خوشی بگذره و تموم شه . فکر میکنم تا این مراسم تموم شه من صد بار جونم میاد تو دهنم بسکه حرص می خورم.

اما نمیدونم چرا هر دومون داریم چاق میشیم.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آخه همه میگفتن واسه مراسم لاغر میشین.....!!!!!!!!!!!!!

امروز رفتیم کیک هم سفارش دادیم. یه کیک دو طبقه ی خوشگل...

تو رو خدا برامون خیلی دعا کنید با اینکه ما سر همه چیز به توافق رسیدیم ولی من واسه فردا  خیلی استرس دارم.

حامد الان این شکلیه ولی قراره فردا این شکلی بشه

یکشنبه هم ساعت ۵ وقت محضر داریم که ما رو به نام هم سند بزنند...

خدا جونم میدونم تو تمام این مراحل با ما بودی اما بازم ازت میخوام مثل همیشه با همون عشق زیادت مراقب منو عشقم و تمام عاشقای دنیا باش... میدونم تو مهربون ترینی...میدونم نیاز به درخواست من نیست و تو خودت همه ی کار ها رو از قبل ردیف کردی...

پس به امید تو... 

 

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
حسین شنبه 21 اردیبهشت 1387 ساعت 00:58 http://silentsong.blogsky.com

سلام...

به به !!!!!!!!! باز هم مبارک باشه!!!!!!!

کیک به ما هم میرسه؟؟؟؟

البته پولشم بدین قبوله! شماره حساب بدم؟؟؟؟ :دی

فعلا...

مرسی داداشی...
فکر کنم کیک به مردونه نمیرسه مگر اینکه تغییر قیافه بدی

آرش شنبه 21 اردیبهشت 1387 ساعت 01:57 http://dta.blogsky.com

اولا که مبارکه . شادی شما روز افزون
اگه امسال به نمایشگاه کتاب نرفتی چیزی رو از دست ندادی صد رحمت به نمایشگاه پارسال که میگفتن خیلی افتضاح بود .
امسال کر و کثیف اطلاع رسانی صفر عنوان ها مثل هم انگار یه کتاب رو یه نفر داده بود به صد تا ناشر که چاپ کنه فقط برای وانای خوب وبد که دنبال کتابهای تست کنکور میگشتن . زیاد ناراحت نباش که نرفتی

ممنون.
جدی میگی؟پس بهتر که نرفتم

مجید شنبه 21 اردیبهشت 1387 ساعت 07:36 http://del-morde.blogsky.com

مامان طلا کم ازین چیزا بنویس تو که میدونی اشکمو در میاری. خدا... ننمو بردن.....

تو که خودت اومدی الهی قربونه اون رقصیدنت برم...
خیلی خوش حالمون کردی به قول حامد اگه قرار بود فقط یه نفر اونجا باشه اون تو بودی

شیما شنبه 21 اردیبهشت 1387 ساعت 12:56 http://dostiy.blogsky.com

سلام عزیزم...
آی من خوشحال میشم شما زوج های جوان در حال استرس رو میبینم که دلتون هم شاد شاده هم نگران مراسممممممم
گلم مطمئنم همه چیز خوب و بهتر از چیزی که فکر می کنی طی میشه و کلی خاطره های قشنگ براتون می مونه...
حلقه ها هم مبارک خانومی....
زود بیا برامون بگو چه خبر!!!
خوش باشییییییییییی

زوده زود میام با یه عالمه خبر دسته اول

EloQueNt شنبه 21 اردیبهشت 1387 ساعت 17:21 http://www.eloquent.blogfa.com

به به مبارکه !
ان شاالله قسمت ما هم بشه ناکام از این دنیا نریم ! :دی!

ایشالا ایشالا... نمیدونی چه خوبه ....

آنی وشوشو شنبه 21 اردیبهشت 1387 ساعت 20:07

سلام...الی جونن واییی...تبریک میگم..خیلی خوچحال شدم عزیزم تو من واسه بله برون خواستگاری ۴کیلو کم شدم..اما عوضش برای جشن عقد چاق شده بودم...زیپه لباسم باللا نمیرفت...حالا حساب کن منه ۴۷ کیلویی شدم ۵۰ :ی..امیدوارم همه چیز به خوبی و خوشی تموم بشه :*:*:*

مرسی گلم....
ما که فقط چاق میشیم....
البته حامد یه کم لاغر شده...

EloQueNt شنبه 21 اردیبهشت 1387 ساعت 22:53 http://www.eloquent.blogfa.com

چن سالته؟!

من متولد ۱۳۶۳ هستم...
فکر کنم ۲۳ سال...البته امسال ۲۴ ساله حساب میشم

مجید سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1387 ساعت 10:17 http://del-morde.blogsky.com

الی دیدی عین علیلا میرقصیدم. تا ۷ - ۸ سالگی رقاص حرفه ای بودم. به قول حامد «قستنتنیه». اما خیلی وقته نرقصیدم. فعلن قرامو گذاشتم شب عروسیتون. الی اون شب تا صبح عر عر کردم نمی دونی چقدر خوشحال بودم. خیلی دوستون دارم خیلی....

حدیث چهارشنبه 25 اردیبهشت 1387 ساعت 01:39 http://vaksan.blogsky.com/

به به تبریک میگم گلم مبارک باشه خوشبخت بشین ایشالا.
راستی اومدم دعوااااااااا.چیه خودت آپ نمی کنی چش نداری ببینی من اپ می کنم خوب چره حرف که نزنم دق می کنم(شوخی کردم)
چاکریم
بای.

بذار تو هم عروس بشی ببینم بازم میتونی روزی سه وعده آپ کنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد