چند خط خاطره

این وبلاگ هیچ توضیحی ندارد

چند خط خاطره

این وبلاگ هیچ توضیحی ندارد

دوری و دوستی

همه میگفتن خوش به خالتون که با هم کار میکنید و صبح تا شب با همید... 

راستش منم اصلا ناراضی نبودم که همه اش با حامدم... 

اما اون روزا یه وقتایی حس میکردم براش تکراری شدم...دیگه دلش نمیخواست دوتایی با هم بریم گردش..یعنی میگفت ما که همه اش با همیم بیا جمعه با خانواده هامون باشیم... 

هرر چی من میگفتم بابا ما در طول هفته همکاریم جمعه زن و شوهر به خرجش نمیرفت... 

البته براینکه صدای منو ببره از هیچ کاری هم دریغ نمیکرد بنده خدا ولی خب دعوا و جر و بحث هم زیاد بود... 

این روزا اما وقت کم میاریم واسه حرف زدن.... 

تا ثانیه ی آخر که بیداره باهاش حرف میزنم...تا از خستگی خوابش ببره.... 

یه وقتایی میدونم خوابه اما بازم حرف میزنم...خب حامد معمولا بیشتر شنونده است مگر اینکه اتفاق خاصی افتاده باشه.. 

دیشب اینقدر حرف زدم که نگو...بنده خدا خواب بود من هنوز داشتم حرف میزدم...البته صبح میگفت حرفاتو میشنیدم اما نای جواب دادن نداشتم.... 

خلاصه که خیلی دلمون واسه هم تنگ میشه و من اینو دوست دارم.... 

مثل دوران دوستی مون... 

دیشب نمیدونم چرا عشقم بالا زده بود...اینقدر دوستش داشتم که نگو... 

فکر میکنم من صاحب بهترین مرد دنیام...احساسی که بیشتر زنها دارن... 

من با حامد به خیلی از آرزو هام رسیدم  و برای خیلی های دیگه هم برنامه ریزی کردم.... 

  

نظرات 4 + ارسال نظر
خاله جون پنج‌شنبه 15 اردیبهشت 1390 ساعت 16:17

عزیزم

مواظب خودتون باشید

گاهی آدم عشقش نسبت به شوهرش میزنه بالا

گاهی ازش متنفر میشه

گاهی میگه ای بابا این چه انتخابی بود کردم

گاهی میگه خدایا استغفرالله توبه که گفتم این چه انتخابی بود کردم

گاهی بهش ترحم میکنی

گاهی برات خیلی خیلی جذاب میشه
گاهی هم خیلی خیلی زشت به نظرت مییاد

اینا همش تو همه هست

اگه یکی بگه من هیچ وقت از شوهرم متنفر نشدم بهش میتونم صد در صد اطمینان بدم که دروغگوی خوبیه

نگران نباش

عشق بورز از لحظه هات استفاده کن

و با احساساتت کنار بیا

اجادسا پنج‌شنبه 15 اردیبهشت 1390 ساعت 19:29

سلام الی خانوم عزیز
نوشته هاتو خوندم
من زندگی مشترکی نداشتم ولی واقعا اینو فهمیدم که همیشه این جور رفتارها و اتفاقات هست این آدمای تو قصه ( زندگی ) هستن که می تونن همه این مسائل رو حل کنن

خوشحالم مثل همیشه که به آرزوهات رسیدی و هنوز مونده با همسری به آرزوهای بزرگترتون برسید تا زندگی از اینیم که هست براتون قشنگتر و جذابتر شه
ببخشید زیاد حرف زدم


شاد و سلامت و سبز باشید کنار هم

چهره‌ی باران یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 10:31 http://www.aeme.blogfa.com

سلام

چهره‌ی باران
با غزلی برای مادر سادات بروز شده

و منتظر نظرات شماست

یاعلی

حامد سه‌شنبه 27 اردیبهشت 1390 ساعت 14:05

قربونت برم که از خوشی کله پا شدی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد