سلام....
این آخرین پست سال 89 منه...امروز چهارشنبه سوریه....من آتلیه ام و احتمال 100% هیچ جا نمیریم چون آقای شوهری میگن خطرناکه...پس تو خونه میمونیم و میقلیم....البته من چون به مراسم های ملی ایرانی خیلی اهمیت میدم حتما از روی آتیش میپرم و زردی مو بهش میدم...
امسال برای من سوای از مسایل ملی خیلی سال خوبی بود...خدارو شکر کلی پیشرفت کردیم...توهمه ی زمینه ها و من دارم با یه هدف بزرگتر میرم سال نود....
احتمالا توی عید آپ نمیکنم مگر اینکه بیام آتلیه و بیکار باشم...
برای سفره هفت سین هیچ ایده ای ندارم ولی دلم میخواد سفره ی هفت سینم تک باشه...
فکر میکنم اینقدر عقده ای شدم که میخوام کدبانوگری ام رو به همه نشون بدم...
تازه باید از شنبه خونه تکونی کنم چون تا جمعه مراسم دارم...
امیدوارم با سال 89 همه ی مشکلات کوچیک ما هم برن...
برای همه تون آرزوی یه سال خوب و بی غم و آزاد دارم.... و فراموش نکنید:
هیچوقت به خدا نگو من یه مشکل بزرگ دارم...به مشکل بگو من یه خدای بزرگ دارم...
من اینو امتحان کردم جواب میده....
سال نو مبارک...
سلام
چه خوب که برگشتی
سالی بهتر از هر سال داشته باشی
خب خوبه
ایشاله سال نو خوش بگذره
این شکلکه که داره این پایین تند تند شکلات می خوره تویی
سلام آبجی الی جونم... خوبی؟ حامد عزیزم چطوره؟
چقدر خوشحالم که اوضاعتون ردیفه و هیچ مشکلی ندارین... حداقل مشکل جدی ندارین... مشکل جزیی هم که جزو زندگیه
خب بتعریف ببینم حامد خوبه؟ خودت خوبی؟ خیلی وقت بود دیگه خبری نبود ازتون...
درباره سوالت تو وبم... خب آره عاشق شدم اونم چه عاشقی... خیلی سنگین و دیوونه وار... خیلی هم همدیگه رو دوست داریم ولی مشکلاتی هست این وسط که... بگذریم...
راستی روشنک میخواسبیاد آتلیه شما عسک بگیره بعد تلفن انگار عوض شده... الان تو وبت خوندم که انگار آدرستون عوض شده...
خلاصه که آدرس هم نداشتیم بیایم... یه مدت گیر بودم بیایم یه سری عکس بگیریم با هم... حالا اگه قسمت شد چند وقت دیگه که سرتون خلوت شد میایم...
خب من دیگه برم... خوشبخت باشین دوست جونا