چند خط خاطره

این وبلاگ هیچ توضیحی ندارد

چند خط خاطره

این وبلاگ هیچ توضیحی ندارد

لبخند بزن....فردا روز بدتری است.

چند روزپیش تو وبلاگ محسن یه چیزی راجع به نیروی فکر مثبت خوندم.خودم هم بهش اعتقاد دارم و آدمهای زیادی رو میشناسم که بهش معتقدند ولی میدونم خیلی ها هم به قوانین مورفی معتقدند.

حالا این قوانین مورفی چی هست؟

مورفی مهندس هوا فضا بود که در سال 1949 در پروژه ای موسوم به ام ایکس کار میکرد.

هدف این پروژه تعیین مقاومت انسان در برابر سقوط ناگهانی بود.در یکی از سخت ترین آزمایشات پروژه تکنیسینی تمام سیمها را برعکس وصل کرد و در نتیجه آزمایش بی نتیجه ماند.ادوارد مورفی درباره ی این تکنسین گفت:اگر یک راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشد او آن یک راه را پیدا خواهد کرد.(البته این نکته دقیقا در مورد برادر من هم صدق میکنه).

آقای مورفی چطور مرد؟

یک شب در بزرگراه پر ترافیک در حالی که با لباس سر تا پا سفید منتظر تاکسی بود توسط اتومبیل یک توریست که داشت خلاف جهت حرکت میکرد زیر گرفته شد وبه لقا الله پیوست.

بزرگراه اسیر ترافیک بود.آقای مورفی هم سفید پوشیده بود با این حال توریست همان یک راه را پیدا کرد.

چند تا از قوانین مورفی:

نان کره مالیده شده از روی کره ای اش روی فرش سقوط میکند. هرچه فرش گرانتر باشد این احتمال بیشتر است.

اگر در توده یا کپه ای به دنبال چیزی بگردی حتما آن را زیر همه چیز پیدا میکنی.

وقتی در ترافیک گیر کرده ای لاینی که تو در آن حرکت میکنی دیرتر راه می افتد.

هر چیزی که بتواند خراب شود خراب میشود آنهم در بدترین زمان..

اگر چیزی را مقاوم در برابر حماقت احمق ها بسازی حتما احمق با هوش تری پیدا میشود و کارت را خراب میکند. 

اگر شلوارت را بدون نگاه کردن بپوشی حتما چپه میپوشی

وسایل نقلیه اعم از اتوبوس و....همیشه دیرتر از موعد حرکت میکنن مگر آنکه شما دیر برسید.در این صورت درست سر وقت رفته اند.

  

پاییز

من...از عبور شب میایم که هوا نارنجی شده...

درختها برگ گریه میکردندو زمین خش خش میکرد.

به یمن تولدم شبها قد کشیدندو روزها آب رفتند.....

قدم که گذاشتم توی این دنیا پاییز بود....

مدرسه که رفتم...

عاشق که شدم...

شاعر که شدم...

هی پاییز بود و .....

صدایم نکن...من از دلبستگی هایم پا پس نمیکشم...

هر چقدر که شبها قد بکشند و درختها برگ گریه کنند

باز هم میمانم...

قبل از عبورشب میروم که هوا نارنجی میشود.

و درختها....هی....شبها......روزها

از دنیا که رفتم باز پاییز میشود.

صدایم کن....

پاییز شده....

من هستم....

تولدت مبارک بهترینم...

سلام ...

من اومدم....

هورا........

من اومدم.....

بالاخره تلفن وصل شد.....دلم براتون یه ذره شده بود...در عوض یه عالمه خبرای خوب دارم....نمیتونم به ترتیب خاصی بگم....

1.    کتاب پلیس مهربان که من تصویر سازی کرده بودم چاپ شد.

2.     نرم افزار اتل متل که من شاعرش بودم تو دومین نمایشگاه رسانه های دیجیتال مقام اول رو کسب کرد و من به عنوان شاعر برگزیده کودک سال 87 انتخاب شدم.

3.   الان هم یه مجموعه کتاب به اسم ماجراهای نازدونه رو دارم با یکی از دوستام کار میکنم.یه کار هم به اسم مریخی ها زیر چاپ دارم.

4.   6تا از کارای گرافیکی ام (پوسترو نشانه) اتخاب شده برای کتاب گرافیک جوان که گفتن تا اردیبهشت سال دیگه چاپ میشه...

5.    سوم آبان تولد حامدم بود که خیلی دوست داشتم اینجا بهش تبریک بگم ولی نشد.در عوض الان هزار تا تبریک بهش میگم...عزیزترینم هیچ جای دنیا بهتر از تو پیدا نمیکردم و تو هم هیچ جای دنیا عاشقتر از من پیدا نمیکنی.تولدت مبارک.

6.     من برای حامد یه بارونی بلند خریدم که خیلی بهش میاد.

7.    اول آذر تولدمه ایشالا جبران میکنه........

8.    اگه خدا بخواد بی حرف پیش من و حامد داریم یه دفتر تبلیغات و آتلیه تخصصی عروس میزنیم.(برای دوستان با تخفیف ویژه)

9.      آهان....دانشگاه قبول شدم ....البته خیلی حال نکنین چون همه جا قبول شدم جز تهران.....از نوشهر و شیرازو نور و اصفهان و یزد و ...بگیرین ...تا اهوازو بروجردو خلاصه همه جا جز تهران منم که پابند خانواده عمرا بدون شوهرم جایی برم در نتیجه رفتیم واسه سال بعد....البته جمعه یه امتحان عملی داره که ممکنه یه شانس حساب بشه...

10.     راستی سهیل نازو تپلم تا آخر این ماه با مامان و باباش از ایران میره ...

11.     زن دایی ام که حامله بود اسم پسرش رو میذاره نیما...خاله مینا هم اسم پسرش رو میذاره مانی که به محمد (بچه اولیه) بیاد...

این بود مشروح اخبار......