چند خط خاطره

این وبلاگ هیچ توضیحی ندارد

چند خط خاطره

این وبلاگ هیچ توضیحی ندارد

دلم برای همه چیز تنگه...

اولین نظر پست قبلی نوشته بود تو چیزی غیر حامد نداری؟؟؟؟؟ 

راست میگی ندارم....حتی دیگه شعر هم نمیتونم بگم چون یا در مورد حامد و عاشقانه میگم یا اگه غمگین بگم میترسم حامد ناراحت بشه و بپرسه این مال کیه؟؟؟؟ 

کانون رو تعطیل کردم چون نمیرسیدم برم.... 

به خانواده ام نمیتونم سر بزنم چون نمیرسم برم.. 

دانشگاه نرفتم چون آتلیه چی میشد؟؟؟؟

شاید باورتون نشه اما با تمام قراردادهایی که بستم هنوز نتونستیم یه گردش دو نفری بریم....حتی تمام تابستون یه سفر نرسیدیم بریم... 

گه بگیرن این زندگی رو که هنوز توش نیوفتاده باید از تمام علایقت بگذری...... 

دلم برای خاله ام تنگ شده اما فکر میکنم اگه اینجا بود حتما به اونم مثل بقیه نمیرسیدم سر بزنم.... 

اه....اه....اه..... 

اصلا ولش کن... 

اصل حالتون چطوره؟//// 

ما که خوبیم... 

من پس از اضافه کردن ۱۰ کیلو وزن....(با عرض شرمندگی)  که کاملا به یه خرس شبیه شده بودم رفتم و باشگاه ثبت نام کردم... 

میخوام ماه رمضون بترکونم.... 

الانم حامد با داداشش رفته استخر منم موندم خونه که از فرصت استفاده کنم و..... 

دلم میخواد واسه خودم باشم...بدون اجازه گرفتن از کسی... 

دوست دارم شعر بگم...داستان بنویسم و... هزارتا کار دیگه ... 

دوست دارم برم بام تهران و داد بزنم...بستنی قیفی بخورم که بماله دور دهنم.... 

برم کانون تا همه به احترامم بلند شن... 

دوست دارم اینقدر پول داشته باشم که بتونم یه عروسی بگیرم و از این دربه دری خلاص شم... 

زیادی پر رو شدم....اصلا چه معنی داره من اینقدر زیاد دوست داشته باشم.... 

فقط دلتنگ بودم... 

نمیدونم دفعه بعدی که میام کیه؟ اما وقتی میبینم شما هنوز برام پیغام میذارین عشق میکنم.... 

دم همه تون گرم....