چند خط خاطره

این وبلاگ هیچ توضیحی ندارد

چند خط خاطره

این وبلاگ هیچ توضیحی ندارد

ما رفتیم واسه کسب اجازه...

سلام علیکم ....

ما (بنده و همسر عزیزم. مامان و بابا. خواهر و برادر گرامی ) همین الان جای شما خالی از میخوش اومدیم. آخه امشب تولد بابا جونم بود.

غروب به یمن کار همسر رفتیم یه تئاتر دیدیم (ببخشید عکس تئاتر پیدا نکردم!!!)که حامد فیلمبرداری میکرد.کار جالبی بود به اسم تئاتر بی حیوان (تالار مولوی).

بعد از اونجا رفتیم میخوش و پیتزا به بدن زدیم. بعد از اون هم  یه آیس پک چاق خوردیم  که دیگه تا خرخره مون رو پر کرد. 

بعدش هم حامد اومد منو رسوند آخه مامان اینا با ماشین خودشون بودن.(البته ماشین بابام خر نبود!!!)

خب حالا برسیم به خبرای یه کم قدیمی تر:

---- من بالا خره سرویس طلا پسندیدم..... هورااااااااااا

----فردا صبح من و حامد و مامان ناهید راهی اصفهان می شیم واسه کسب اجازه از بابا حسین(بابای حامدو پدر شوهر گرام بنده)

----هنوز کفش مورد پسند من ساخته نشده

-----شنبه کانون تعطیله

----کتاب های کودکی که شعر ها شو گفته بودم زیر چاپه

----متن کارت دعوتمون رو توی پست بعدی بعد از برگشتم از اصفهان مینویسم

----این اولین سفریه که من دارم از خانواده ام جدا میشم خدا کنه گریه ام نگیره آخه من زیادی در این موارد احساساتیم

----برامون دعا کنید 

نظرات 5 + ارسال نظر
محسن پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1387 ساعت 00:38 http://after23.blogsky.com

آخ که این روزهای تو چه روزای خوب و خاطره انگیزییه. تئاتر، پیتزا، آیس پک، حامد، ...سفر...که این آخری دیگه نور علی نوره. خانواده هم از این به بعد تغییر شکل پیدا میکنه.
امیدوارم هیچ وقت اون چیزایی که بالا گفتم تموم نشه. اگه بخوای همین طوری هم میشه.
راستی، بیخیال کفش. همینایی که پاته خیلیم خوبه.
برو ببینم چه میکنی.

اتفاقا منم همین پیشنهاد رو دادم ولی میگن نمیشه عروس کتونی بپوشه

شیما پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1387 ساعت 09:03 http://dostiy.blogsky.com/

سلاااااااام...
اولا ایشالله سفر تون به خوبی و خوشی انجام شه...
چقدر قشنگه که دارین میرین اجازه بگیرین...آفرین...
دعا می کنم همه چیز عالیه عالی باشه حتی بهتر از اون چیزی که توی ذهن خودتونه...
شاد باشید...

مرسی عزیزم

یه کوچولو و آقاییش شنبه 7 اردیبهشت 1387 ساعت 10:09 http://yekocholoo.blogsky.com

سلام..الی جون؟خوبی؟الهی منم اگه مامانم نباشه گریه ام میگیره..خوبی؟حاله من خوبه..البته بیتر شدم...سفر بی خطر دوست من خوش باشی بوس

آخرش هم گریه ام گرفت

مجید یکشنبه 8 اردیبهشت 1387 ساعت 00:36

نمیدونم چرا هروقت میام اینجا گریم میگیره. دوستون دارم-

قربون اون دل نازکت برم

من سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 12:14 http://www.sarv.blogsky.com

به سلامتی خیر پیش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد